اورفئوس orfeus
ملیت : بوسنی و هرزگوین
-
قرن :
منبع : دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان
اورفئوس (Orpheus)، پسر يکي از موزها (Muses) به نام کاليوپه (Calliope) بود که بر اثر مخالفت با زياده رويهای پيروان ديونيزوس (2) (Dionysus) در انجام تشريفات مذهبي به قتل رسيد. وي پيشواي مذهبي و کاهن آرگونوتها (Argonauts) بوده و بسياري از خطرها را با خواندن اوراد و ادعيه دفع میکرد. اورفئوس به خدايي غيرجسماني، وحدت عالم، پيوستگي همهی موجودات با يکديگر و نزديکي ميان آنها و حيوانات و همهی اجزاي طبيعت اعتقاد داشت. به عقيدهی وي، انسان از دو عنصر به وجود آمده که يکي عالي و آسماني، که روح ناميده میشود و ديگري آلوده و کثيف، که جسم ناميده میشود. روح در بدن محبوس شده و تنها مرگ میتواند آن را از زندان جسم نجات دهد. روح در محضر خدايان و در دنياي ديگر مورد محاکمه قرار گرفته و سرنوشت او مربوط به اعمالي میشود که در دنيا انجام داده که سرانجام پس از چندين بار زندگي در بدن، به صفاي کامل و سعادت اعلا میرسد. براي آنکه زندگي آسماني روح تأمين گردد بايد انديشههای باطل را از خود دور کرده و جز به معنويات و ورحانياتي که با اشتغال بهتر، به خصوص موسيقي فراهم میشود، توجهي نداشته باشد. پيروي از اسرار و آئين مذهبي اشراق همچنان پيروان اين مذهب را براي زندگي آينده آماده میساخت. اصول مذهب اورفيسم ظاهراً توسط فيثاغورث (Pythagoras) در فلسفهی يونان راه يافته و افلاطون (Plato) نيز تحت نفوذ اين عقايد قرار گرفت. افسانهی اورفئوس به طور حتم در افکار اوليهی مسيحيت تأثيري بسيار داشته و در تصاوير و نقاشيهای عيسويان نيز مورد تأييد قرار گرفته است. وي با آواز خويش، حيوانات، گياهان و سنگها را فريفته و مجذوب میکرد و به خوبي چنگ مینواخت به طوري که اختراع چنگ را نيز به او نسبت میدهند. وي پس از آنکه همسرش ائوروديسه (5) (Eurydice) را از دست داد، براي پس گرفتن او از عالم ارواح، نزد هادس (Hades) رفت. هادس راضي شد ائوروديسه را برگرداند به اين شرط که اورفئوس در طول مدت بالا رفتن به سوي زمين، پشت سر خود را نگاه نکند. (9) از فرود آمدن اورفئوس به اقامتگاه ارواح و جست و جو به دنبال همسرش، چنين نتيجه میگرفتند که منظور وي از اين سفر، کسب اطلاعاتي براي وصول به سرزمين نيک بختان و احتراز از موانع و دامهایی بود که بعد از مرگ در انتظار ارواح بودند.
بسياري از حکايات، افسانهها و منظومهها را که ساختگي به نظر میرسند نيز به اورفئوس نسبت میدادند. موضوع اين منظومهها حاکي از عقايد عاميانه، ادعيه و اورادي بود که بر روح الواحِ نوشته شده در کنار مردگان يا سرودها و نسب نامههایی است که براي خدايان تنظيم شده بودند. عدهاي عقيده داشتند که اورفئوس مو ديونيزوس واضع اسرار الئوسيس (Eleusis) بودند، اما چون او به وعدهی خويش وفا نکرد، ائوردويسه دوباره از دست او رفت. (¬ اورفئوس)
برخي ديگر نيز معتقدند به اين علت که يک مار ائوروديسه را کشت، از آن پس اورفئوس به زنها بیاعتنا شده و همين امر موجب شد تا روزي زنان زيباي سرزمين بر وي تاخته، او را کشتند، جسدش را قطعه قطعه کرده و در رودخانهاي انداختند. پس از مرگ اورفئوس، چنگِ او به آسمان انتقال يافته، به يکي از صورتهای فلکي مبدل گشت. پس از آن نيز روح وي پرواز کرده و در حالي که جامهاي بلند و سفيد در برداشته، به آوازه خواني براي نيک بختان ادامه داد. در روايتي ديگر آمده است که: «آفروديته (Aphrodite)، زنان تراکيايي (Thraceian) را وادار به کشتن اورفئوس کرد، زيرا وي هنگامي که بر سر تصاحب آدونيس (Adonis) با پرسفونه (Persephone) اختلاف پيدا کرد، مجبور شد به دستور زئوس (Zeus)، حکميت کاليوپه، مادر اورفئوس را بپذيرد. کاليوپه نيز چنين رأي داد که هر يک از آن دو ربةالنّوع میتوانند مدتي از سال، آدونيس را نزد خود نگه دارند. اما آفروديته از اين تصميم ناراضي شده و چون نمیتوانست به طور مستقيم از کاليوپه انتقام بگيرد، پس زنان تراکيايي را عاشق اورفئوس کرده و او که نمیخواست تسليم زنان شود، آنها نيز وي را قطعه قطعه کردند.» همچنين بنا به روايتي ديگر: «زئوس از کشف و الهاماتي که اورفئوس به پيروان خويش میداد، ناراضي بود، پس همين امر باعث شد تا وي را به ضرب صاعقهاي به قتل برساند». آئين اورفئوس در حدود 700 سال قبل از ميلاد به طور حتم وجود داشت که توسط طريقتهای دين وي که تيوسوئي (Thiosoi) نام داشتند، توسعه يافته و ترويج شد. مدارک بسيار ناچيزي از اين دين کهن در دست میباشد، از جمله سرودهايي از نيايش اين آئين که روح لوحهایی طلايي در جنوب ايتاليا و جزيرهی کرت (Crete) کشف شده است. اين سرودها چنين وانمود میکنند که آئين اورفئوس با معتقدات کهن يونان تفاوتي بسيار دارند، زيرا اين آئين معتقد است که روح از مبدأ الهي هبوط کرده، وارد زندان جسم میشود و به پليديهای عالم عنصري، آلوده میگردد که انسان با پرهيزکاري مداوم و تزکيهی نفس، میتواند آن را آزاد کند تا روح، پاکيزگي فطري خود را دوباره بازيابد. همچنين با انجام مراسمي خاص از سحر و جادو نيز روح آزاد میگردد. پيروان آئين اورفئوس معتقدند که روح میتواند هم در اين دنيا و هم در آخرت به مقام اتحاد و وصال به حق رسيده و از اين وحدت متمتّع گردد. همچنين روح پس از مرگ در عوالم برزخي نيز سير کرده، اما اقامت وي در عالم برزخ دائمي نبوده و بر حسب رفتار و کرداري که در زندگي خاکي داشته، در آن دنيا پاداش گرفته و يا مجازات میشود.
بسياري از حکايات، افسانهها و منظومهها را که ساختگي به نظر میرسند نيز به اورفئوس نسبت میدادند. موضوع اين منظومهها حاکي از عقايد عاميانه، ادعيه و اورادي بود که بر روح الواحِ نوشته شده در کنار مردگان يا سرودها و نسب نامههایی است که براي خدايان تنظيم شده بودند. عدهاي عقيده داشتند که اورفئوس مو ديونيزوس واضع اسرار الئوسيس (Eleusis) بودند، اما چون او به وعدهی خويش وفا نکرد، ائوردويسه دوباره از دست او رفت. (¬ اورفئوس)
برخي ديگر نيز معتقدند به اين علت که يک مار ائوروديسه را کشت، از آن پس اورفئوس به زنها بیاعتنا شده و همين امر موجب شد تا روزي زنان زيباي سرزمين بر وي تاخته، او را کشتند، جسدش را قطعه قطعه کرده و در رودخانهاي انداختند. پس از مرگ اورفئوس، چنگِ او به آسمان انتقال يافته، به يکي از صورتهای فلکي مبدل گشت. پس از آن نيز روح وي پرواز کرده و در حالي که جامهاي بلند و سفيد در برداشته، به آوازه خواني براي نيک بختان ادامه داد. در روايتي ديگر آمده است که: «آفروديته (Aphrodite)، زنان تراکيايي (Thraceian) را وادار به کشتن اورفئوس کرد، زيرا وي هنگامي که بر سر تصاحب آدونيس (Adonis) با پرسفونه (Persephone) اختلاف پيدا کرد، مجبور شد به دستور زئوس (Zeus)، حکميت کاليوپه، مادر اورفئوس را بپذيرد. کاليوپه نيز چنين رأي داد که هر يک از آن دو ربةالنّوع میتوانند مدتي از سال، آدونيس را نزد خود نگه دارند. اما آفروديته از اين تصميم ناراضي شده و چون نمیتوانست به طور مستقيم از کاليوپه انتقام بگيرد، پس زنان تراکيايي را عاشق اورفئوس کرده و او که نمیخواست تسليم زنان شود، آنها نيز وي را قطعه قطعه کردند.» همچنين بنا به روايتي ديگر: «زئوس از کشف و الهاماتي که اورفئوس به پيروان خويش میداد، ناراضي بود، پس همين امر باعث شد تا وي را به ضرب صاعقهاي به قتل برساند». آئين اورفئوس در حدود 700 سال قبل از ميلاد به طور حتم وجود داشت که توسط طريقتهای دين وي که تيوسوئي (Thiosoi) نام داشتند، توسعه يافته و ترويج شد. مدارک بسيار ناچيزي از اين دين کهن در دست میباشد، از جمله سرودهايي از نيايش اين آئين که روح لوحهایی طلايي در جنوب ايتاليا و جزيرهی کرت (Crete) کشف شده است. اين سرودها چنين وانمود میکنند که آئين اورفئوس با معتقدات کهن يونان تفاوتي بسيار دارند، زيرا اين آئين معتقد است که روح از مبدأ الهي هبوط کرده، وارد زندان جسم میشود و به پليديهای عالم عنصري، آلوده میگردد که انسان با پرهيزکاري مداوم و تزکيهی نفس، میتواند آن را آزاد کند تا روح، پاکيزگي فطري خود را دوباره بازيابد. همچنين با انجام مراسمي خاص از سحر و جادو نيز روح آزاد میگردد. پيروان آئين اورفئوس معتقدند که روح میتواند هم در اين دنيا و هم در آخرت به مقام اتحاد و وصال به حق رسيده و از اين وحدت متمتّع گردد. همچنين روح پس از مرگ در عوالم برزخي نيز سير کرده، اما اقامت وي در عالم برزخ دائمي نبوده و بر حسب رفتار و کرداري که در زندگي خاکي داشته، در آن دنيا پاداش گرفته و يا مجازات میشود.
فعالیت ها : : مشاهیر / اساطیر جهان
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}